ارميتاارميتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ارميتا فرشته کوچولوی آسمونی

نيم ماهگى فرشته كوچولوم

عسل مامان سلام خوبى نفسم؟ عزيزم امروز وارد پانزدهمين روز از زندگى زمينيت شدى، 15 روزه كه هر لحظه ام رو با وجودت پر كردى ، ديگه نميفهمم كى روز و كى شب، اين 15 روز برام مثل 15 دقيقه گذشت، تا چشم بهم زدم شدى دخمل 15 روزه من. عزيزم قراره اينقدر زود بزرگ شى؟ نميدونى چه كيفى داره وقتى نفس ميكشى بوى يه فرشته كوچولو رو حس كنى. دلم ميخواد هر لحظه بغلت كنم و فشارت بدم، دلم ميخواد هر لحظه كنارم باشى و چشم ازت بر ندارم،خلاصه اينكه اينقدر دوستت دارم و برام عزيزى كه قابل وصف نيست. عزيزم تو اين 15 روز تقريبا هر دو ساعت يه بار شير خوردى و بعدش پوشكت رو عوض كردم و بعد هم خوابيدى و همينطور اين كارا تكرار شد، يه بار هم وقتى خواستم عوضت كنم كلى جيش ك...
12 اسفند 1391

روز زمينى شدن فرشته آسمونى ما

عزيز دلم دختر نازم آرميتاى معصوم و كوچولوم سلام  اين سلام خيلى با سلام هاى قبلى فرق داره، قبلا به يه تصوير خيالى سلام ميكردم ولى الان كه دارم برات مي نويسم به صورت نازت نگاه ميكنم و ميگم سلام ( باز رسيديم به حكايت سوسكه و دست و پاى بلورى ههههههههه) دختركم ميخوام برات از خاطرات روز دنيا اومدنت بگم، از لحظه شروع اون روز قشنگ تا آخرش. عزيزم صبح روز شنبه 28 بهمن ساعت 5/5 صبح از خواب بيدار شدم البته اينم بگم كه شب قبلش فقط يه ساعت خوابيدم، آخه هم سوزش معده شديد داشتم و هم از ذوق اينكه چيزى به لحظه ديدار نمونده ، خواب به چشمم نميومد. بعد از اينكه بيدار شدم دست و صورتم رو شستم و مسواك كردم و يه آرايش چشم ملايم كردم و لباسام رو پوشيدم...
7 اسفند 1391
1